نویسنده: Dr.Arbasi

استاد و ساعت شنی 0

استاد و ساعت شنی

در حاشیه یک شهر شلوغ و پرهیاهو، در انتهای یک کوچه بن‌بست، یک دفتر کوچک و بی‌نام و نشان قرار داشت. هیچ تابلویی بالای در آن نبود، اما بهترین معامله‌گران شهر، راه رسیدن به...

باغبان و علف هرز 0

باغبان و علف هرز

رضا مردی بود که در یک بیابان زندگی می‌کرد. نه یک بیابان واقعی از شن و ماسه، که یک بیابان درونی. زندگی‌اش خشک و بی‌حاصل بود و تنها چیزی که در این بیابان رشد...

رودخانه و جویبار 0

رودخانه و جویبار

سامان، ستاره تیم تنیس جوانان بود. پسری با استعدادی خام و قدرتی که مربیان را به تحسین وامی‌داشت. سرویس‌هایش مانند صاعقه بود و ضربات فورهندش، توپ را با خشمی رام‌نشدنی به زمین حریف می‌کوبید....