کتاب “پذیرش رادیکال: در آغوش گرفتن زندگی با تمام وجود” اثر تارا براچ

کتاب “پذیرش رادیکال: در آغوش گرفتن زندگی با تمام وجود” (Radical Acceptance: Embracing Your Life With the Heart of a Buddha) اثر تارا براچ، روانشناس و معلم مدیتیشن مشهور، یک راهنمای جامع و الهامبخش برای رهایی از احساس ناکافی بودن و پذیرش خود و زندگی با تمام نقصها و چالشهایش است.
موضوع اصلی کتاب:
این کتاب بر مفهوم “پذیرش رادیکال” تمرکز دارد که به معنای پذیرش کامل و بدون قید و شرط خود، دیگران و موقعیتهای زندگی، با تمام خوبیها و بدیها، شادیها و غمها است. تارا براچ معتقد است که بسیاری از رنجهای ما ناشی از مقاومت در برابر واقعیت و تلاش برای تغییر دادن چیزهایی است که نمیتوانیم تغییر دهیم.
محتوای کتاب:
در این کتاب، تارا براچ با استفاده از داستانهای واقعی، تمرینهای مدیتیشن و آموزههای بودایی، به خوانندگان کمک میکند تا:
- ریشههای احساس ناکافی بودن را شناسایی کنند: نویسنده به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه تجربیات دوران کودکی، باورهای فرهنگی و مقایسههای اجتماعی میتوانند باعث ایجاد احساس “کافی نبودن” در ما شوند.
- مهارتهای پذیرش رادیکال را یاد بگیرند: کتاب تمرینهای عملی ارائه میدهد که به خوانندگان کمک میکند تا یاد بگیرند چگونه با احساسات ناخوشایند، افکار منفی و موقعیتهای دشوار روبرو شوند و آنها را بپذیرند.
- با خود و دیگران با شفقت بیشتری رفتار کنند: پذیرش رادیکال شامل پرورش مهربانی و شفقت نسبت به خود و دیگران است. کتاب به خوانندگان میآموزد چگونه با خود و دیگران با درک و همدلی بیشتری رفتار کنند.
- زندگیای معنادارتر و کاملتر را تجربه کنند: پذیرش رادیکال به ما اجازه میدهد تا از تلاش برای کامل بودن دست برداریم و به جای آن، از زندگی با تمام نقصها و چالشهایش لذت ببریم.
ویژگیهای برجسته کتاب:
- رویکرد عملی و کاربردی: کتاب تنها به ارائه مفاهیم تئوری اکتفا نمیکند، بلکه تمرینها و تکنیکهای عملی ارائه میدهد که به خوانندگان کمک میکند تا پذیرش رادیکال را در زندگی خود به کار گیرند.
- زبان ساده و روان: نویسنده از زبانی ساده و قابل فهم استفاده میکند که برای همه خوانندگان، با هر سطح دانش و تجربهای، قابل درک است.
- استفاده از داستانهای واقعی: کتاب شامل داستانهای واقعی از زندگی افراد مختلف است که به خوانندگان کمک میکند تا با مفاهیم مطرح شده در کتاب ارتباط برقرار کنند.
- پیوند با آموزههای بودایی: نویسنده از آموزههای بودایی به عنوان یک چارچوب برای درک و تمرین پذیرش رادیکال استفاده میکند.
مخاطبان کتاب:
این کتاب برای هر کسی که به دنبال رهایی از احساس ناکافی بودن، پذیرش خود و زندگی با تمام وجود و داشتن یک زندگی معنادارتر و کاملتر است، مناسب است.
به طور خلاصه:
“پذیرش رادیکال” کتابی ارزشمند و تحولآفرین است که به خوانندگان کمک میکند تا از قید و بندهای ذهن خود رها شوند، خود را بپذیرند و با قلبی گشوده به سوی زندگی گام بردارند. این کتاب میتواند یک راهنمای قدرتمند برای کسانی باشد که به دنبال شفای روحی و روانی و دستیابی به آرامش و شادی در زندگی هستند.
فصلهای کتاب “پذیرش رادیکال” (Radical Acceptance) اثر تارا براچ به شرح زیر است:
بخش اول: بیداری از توهم کمبود
- آیا شایسته هستم؟
- تلهی “کافی نبودن”
- خوابیدن در زندگی
بخش دوم: پذیرش رادیکال – آغوش گشودن به سوی تمامیت هستی
- پذیرش رادیکال: شفای قلب
- اجازه دادن: فضا برای هستی
- پذیرش: بله گفتن به تجربهی کنونی
- دوستی با بدن
- پرورش مهربانی
بخش سوم: رها کردن تعلقات با آگاهی
- باورها: زندانی در ذهن
- تغییر الگوها: ذهنآگاهی در عمل
- معلمان در لباس مبدل
- آزادی از خود
بخش چهارم: زندگی با دلی گشوده
- عشق: بیدار بودن در برابر تمامیت قلب
- خدمت: ابراز شفقت
- دلی بیدار در جهان
این فهرست، ساختار کلی و موضوعات اصلی مورد بحث در هر فصل را نشان میدهد. هر فصل شامل داستانها، تمرینها و مراقبههایی است که به خواننده کمک میکند تا مفاهیم پذیرش رادیکال را در زندگی خود به کار گیرد.
فصل اول کتاب “پذیرش رادیکال”: آیا شایسته هستم؟
فصل اول کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “آیا شایسته هستم؟” (Am I Good Enough?) به بررسی عمیق و آسیبشناسانهی این سوال میپردازد که غالباً زیربنای بسیاری از رنجهای ما قرار دارد. تارا براچ در این فصل، با استفاده از داستانها و مثالهای ملموس، نشان میدهد که چگونه این پرسش میتواند مانع از تجربهی کامل زندگی و احساس رضایت از خود شود.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل اول:
- وجود یک کمبود بنیادی: براچ این ایده را مطرح میکند که بسیاری از ما با یک احساس عمیق و ناخودآگاه از “کمبود” زندگی میکنیم. این احساس به ما میگوید که به اندازهی کافی خوب نیستیم، کافی باهوش نیستیم، کافی زیبا نیستیم، کافی موفق نیستیم و… و به همین دلیل، شایستهی عشق، شادی و موفقیت نیستیم.
- منابع این احساس: نویسنده به بررسی منابع مختلف این احساس کمبود میپردازد، از جمله:
- تجربیات دوران کودکی: نحوهی برخورد والدین، معلمان و همسالان با ما در دوران کودکی میتواند تاثیر بسزایی در شکلگیری احساس ارزشمندی یا بیارزشی در ما داشته باشد. انتقادهای مکرر، مقایسههای نامناسب و عدم توجه کافی به نیازهای عاطفی میتواند باعث ایجاد این باور شود که ما به اندازهی کافی خوب نیستیم.
- فرهنگ و جامعه: فرهنگ و جامعه نیز میتواند نقش مهمی در ایجاد این احساس کمبود ایفا کند. تبلیغات رسانهای، استانداردهای غیرواقعی زیبایی و موفقیت و فشارهای اجتماعی برای رسیدن به این استانداردها میتواند باعث شود که احساس کنیم همیشه در حال کمبود هستیم.
- تجربیات آسیبزا: تجربیات آسیبزا مانند سوءاستفاده، بیتوجهی و از دست دادن عزیزان میتواند باعث شود که احساس کنیم لایق خوشبختی نیستیم.
- پیامدهای این احساس: این احساس کمبود میتواند پیامدهای بسیار مخربی در زندگی ما داشته باشد، از جمله:
- کمالگرایی: تلاش برای رسیدن به استانداردهای غیرواقعی و ترس از اشتباه کردن.
- اعتماد به نفس پایین: شک به تواناییها و ارزشهای خود.
- اضطراب و افسردگی: احساس نگرانی و ناامیدی مداوم.
- روابط ناسالم: انتخاب شریکهای نامناسب و ترس از صمیمیت.
- عدم لذت بردن از زندگی: احساس اینکه همیشه چیزی کم است و نمیتوان از لحظات حال لذت برد.
- پذیرش به عنوان راه حل: تارا براچ در انتهای این فصل، به طور مختصر، به مفهوم “پذیرش” اشاره میکند و آن را به عنوان راه حلی برای رهایی از این احساس کمبود معرفی میکند. او معتقد است که پذیرش خود با تمام نقصها و کاستیها، اولین قدم برای رهایی از این رنج است.
به طور خلاصه، فصل اول کتاب “پذیرش رادیکال” یک مقدمه قوی و روشنگرانه برای بررسی احساس کمبود و ناارزشمندی است. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا این احساس را در خود شناسایی کنند، منابع آن را درک کنند و از پیامدهای مخرب آن آگاه شوند. در نهایت، نویسنده با معرفی مفهوم “پذیرش”، خوانندگان را برای فصلهای بعدی که به طور مفصل به این موضوع میپردازند، آماده میکند.
فصل دوم کتاب “پذیرش رادیکال”: تلهی “کافی نبودن”
فصل دوم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “تلهی ‘کافی نبودن'” (The Trance of Unworthiness) به بررسی عمیقتر و دقیقترِ همان احساس کمبود و ناارزشمندی میپردازد که در فصل اول معرفی شد. تارا براچ در این فصل، این احساس را به عنوان یک “خلسه” توصیف میکند، یک حالت ذهنی که در آن ما به طور ناخودآگاه باور داریم که به اندازهی کافی خوب نیستیم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل دوم:
- تلهی “کافی نبودن” به عنوان یک خلسه: براچ استدلال میکند که این احساس کمبود، یک خلسه است، زیرا ما به طور کامل در آن غرق شدهایم و به ندرت آگاه هستیم که این فقط یک باور است، نه واقعیت. ما آنقدر به این باور عادت کردهایم که آن را با حقیقت اشتباه میگیریم و بر اساس آن زندگی میکنیم.
- ویژگیهای تله: نویسنده ویژگیهای اصلی این تله را برمیشمارد:
- خودانتقادی بیرحمانه: یک صدای درونی که دائماً ما را قضاوت میکند و از ما انتقاد میکند.
- احساس شرم: احساس اینکه ما یک نقص اساسی داریم و باید آن را پنهان کنیم.
- ترس از طرد شدن: نگرانی مداوم از اینکه دیگران ما را دوست نداشته باشند یا از ما انتقاد کنند.
- مقایسه دائمی با دیگران: اندازهگیری خود با معیارهای دیگران و احساس اینکه همیشه در حال کمبود هستیم.
- نیاز به اثبات خود: تلاش مداوم برای اثبات ارزش خود به دیگران از طریق دستاوردها، موفقیتها و جلب توجه.
- تأثیر این تله بر رفتار: این تله بر رفتار ما تأثیر میگذارد و باعث میشود که:
- از فرصتها دوری کنیم: به دلیل ترس از شکست و عدم اعتماد به نفس.
- روابط ناسالم برقرار کنیم: به دلیل نیاز به تأیید و ترس از طرد شدن.
- از خود مراقبت نکنیم: به دلیل احساس اینکه لایق مراقبت و توجه نیستیم.
- زندگیای محدود و ناکامل را تجربه کنیم: به دلیل عدم توانایی در بهرهبرداری از تمام ظرفیتهای خود.
- بیداری از تله: براچ بر این نکته تأکید میکند که برای رهایی از این تله، ابتدا باید از آن آگاه شویم. ما باید یاد بگیریم که صدای منتقد درونی خود را تشخیص دهیم، احساس شرم را بشناسیم و الگوهای رفتاری ناشی از این تله را شناسایی کنیم.
- ابزارهای رهایی: نویسنده در این فصل، به طور مقدماتی، به برخی از ابزارهای رهایی از این تله اشاره میکند، از جمله:
- ذهنآگاهی (Mindfulness): مشاهدهی افکار و احساسات بدون قضاوت.
- مهربانی با خود (Self-compassion): رفتار با خود با درک و همدلی.
- پذیرش (Acceptance): پذیرش خود با تمام نقصها و کاستیها.
به طور خلاصه، فصل دوم کتاب “پذیرش رادیکال” به خوانندگان کمک میکند تا تلهی “کافی نبودن” را به عنوان یک الگوی ذهنی مخرب شناسایی کنند و با ویژگیها و تأثیرات آن آشنا شوند. این فصل، زمینهای را برای یادگیری ابزارهای رهایی از این تله و پرورش پذیرش رادیکال در فصلهای بعدی فراهم میکند.
فصل سوم کتاب “پذیرش رادیکال”: خوابیدن در زندگی
فصل سوم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “خوابیدن در زندگی” (Sleeping Through Life) به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه بسیاری از ما در زندگی خود “خواب” هستیم، به این معنی که به طور کامل در لحظه حاضر حضور نداریم و از تجربهی واقعی زندگی غافل هستیم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل سوم:
- ناآگاهی از لحظه حال: تارا براچ استدلال میکند که بسیاری از ما به دلیل غرق شدن در افکار گذشته و نگرانیهای آینده، از لحظه حال غافل هستیم. ما به جای اینکه به طور کامل در تجربهی کنونی خود حضور داشته باشیم، در ذهن خود در حال فکر کردن، قضاوت کردن و برنامهریزی هستیم.
- نشانههای “خوابیدن” در زندگی: نویسنده نشانههای مختلفی را برای تشخیص “خوابیدن” در زندگی ارائه میدهد:
- غرق شدن در افکار: تمرکز بیش از حد بر افکار و رویاپردازیهای ذهنی، به جای توجه به حواس.
- واکنش خودکار: پاسخ دادن به موقعیتها و افراد به صورت خودکار و بدون تفکر.
- غفلت از بدن: عدم توجه به سیگنالهای بدن مانند خستگی، گرسنگی و درد.
- عدم ارتباط عمیق با دیگران: برقراری ارتباط سطحی و عدم حضور واقعی در روابط.
- زندگی بر اساس عادت: انجام دادن کارها به صورت روتین و بدون لذت بردن از آنها.
- عدم آگاهی از احساسات: سرکوب یا نادیده گرفتن احساسات.
- دلایل “خوابیدن” در زندگی: براچ به بررسی دلایل مختلفی میپردازد که باعث میشود ما در زندگی خود “بخوابیم”، از جمله:
- ترس از مواجهه با درد: فرار از احساسات ناخوشایند و تجربههای دشوار.
- اعتیاد به محرکها: استفاده از مواد مخدر، الکل، غذا و سایر محرکها برای فرار از واقعیت.
- عدم آموزش: عدم یادگیری مهارتهای ذهنی و عاطفی برای مدیریت استرس و مواجهه با چالشها.
- فرهنگ حواسپرتی: زندگی در یک فرهنگ که دائماً ما را با اطلاعات و محرکها بمباران میکند.
- بیدار شدن از خواب: تارا براچ بر این نکته تأکید میکند که برای رهایی از رنج و تجربهی زندگیای کاملتر، باید از این “خواب” بیدار شویم و در لحظه حال حضور داشته باشیم.
- ابزارهای بیداری: نویسنده به برخی از ابزارهای “بیداری” اشاره میکند، از جمله:
- ذهنآگاهی (Mindfulness): توجه آگاهانه به لحظه حال بدون قضاوت.
- مراقبه (Meditation): تمرینهای ذهنی که به ما کمک میکند تا در لحظه حال حضور داشته باشیم.
- ارتباط با طبیعت: گذراندن وقت در طبیعت و توجه به زیباییهای آن.
- توجه به حواس: تمرکز بر حواس پنجگانه و تجربهی جهان از طریق آنها.
- پرورش مهربانی با خود (Self-compassion): پذیرش خود و مهربانی با خود در لحظات دشوار.
به طور خلاصه، فصل سوم کتاب “پذیرش رادیکال” به خوانندگان کمک میکند تا آگاه شوند که چگونه بسیاری از ما در زندگی خود “خواب” هستیم و از تجربهی واقعی زندگی غافل هستیم. این فصل، ابزارهایی را برای “بیدار شدن” از این خواب و حضور کاملتر در لحظه حال ارائه میدهد. این فصل به عنوان یک پل ارتباطی بین بخش اول کتاب که به بررسی مشکلات میپردازد و بخش دوم که به ارائه راه حلهای عملی میپردازد، عمل میکند.
فصل چهارم کتاب “پذیرش رادیکال”: پذیرش رادیکال – شفای قلب
فصل چهارم، که با عنوان “پذیرش رادیکال: شفای قلب” (Radical Acceptance: Healing the Heart) نامگذاری شده، هسته و قلب تپندهی کتاب “پذیرش رادیکال” است. در این فصل، تارا براچ به طور مفصل و با جزئیات کامل، مفهوم “پذیرش رادیکال” را تشریح میکند و چگونگی استفاده از آن را برای التیام زخمهای روحی و دستیابی به آزادی و آرامش درونی توضیح میدهد.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل چهارم:
- تعریف پذیرش رادیکال: براچ پذیرش رادیکال را به عنوان “پذیرش کامل و بدون قید و شرط هر آنچه که هست” تعریف میکند. این بدان معناست که ما باید خود، دیگران و شرایط زندگی را با تمام نقصها و محدودیتهایشان بپذیریم. پذیرش به معنای تسلیم شدن یا موافقت نیست، بلکه به معنای دیدن واقعیت آنگونه که هست، بدون مقاومت یا انکار است.
- تفاوت پذیرش رادیکال با پذیرش منفعلانه: نویسنده تأکید میکند که پذیرش رادیکال با پذیرش منفعلانه متفاوت است. پذیرش منفعلانه به معنای تسلیم شدن و عدم تلاش برای تغییر شرایط است، در حالی که پذیرش رادیکال به معنای دیدن واقعیت و سپس انتخاب آگاهانه برای عمل کردن به بهترین شکل ممکن است. ما میتوانیم همزمان واقعیت را بپذیریم و برای بهبود شرایط تلاش کنیم.
- چرا پذیرش رادیکال ضروری است؟ براچ استدلال میکند که مقاومت در برابر واقعیت، منشأ اصلی رنجهای ماست. وقتی ما در برابر آنچه که هست مقاومت میکنیم، درگیر یک مبارزه بیپایان میشویم که فقط باعث تشدید درد و رنج ما میشود. پذیرش رادیکال به ما اجازه میدهد تا از این مبارزه دست برداریم و انرژی خود را صرف بهبود زندگی خود کنیم.
- مراحل پذیرش رادیکال: نویسنده مراحلی را برای تمرین پذیرش رادیکال ارائه میدهد:
- تشخیص: تشخیص احساسات، افکار و حسهای بدنی خود بدون قضاوت.
- اجازه دادن: اجازه دادن به این احساسات، افکار و حسها تا در ما جریان یابند.
- پذیرش: پذیرش اینکه این احساسات، افکار و حسها بخشی از تجربهی انسانی هستند و ما نباید از آنها بترسیم یا سعی کنیم آنها را سرکوب کنیم.
- رهایی: رها کردن تمایل به کنترل کردن یا تغییر دادن این احساسات، افکار و حسها.
- فواید پذیرش رادیکال: براچ فواید متعددی را برای تمرین پذیرش رادیکال ذکر میکند:
- کاهش استرس و اضطراب: پذیرش به ما کمک میکند تا از مبارزه با واقعیت دست برداریم و آرامش بیشتری را تجربه کنیم.
- بهبود روابط: پذیرش دیگران با تمام نقصها و محدودیتهایشان، روابط ما را بهبود میبخشد.
- افزایش اعتماد به نفس: پذیرش خود با تمام نقصها و کاستیها، اعتماد به نفس ما را افزایش میدهد.
- افزایش شفقت: پذیرش خود و دیگران با شفقت، باعث میشود که با مهربانی و همدلی بیشتری با خود و دیگران رفتار کنیم.
- زندگی معنادارتر: پذیرش رادیکال به ما اجازه میدهد تا از لحظه حال لذت ببریم و زندگیای معنادارتر و کاملتر را تجربه کنیم.
- مواجهه با موانع پذیرش: براچ به موانعی که ممکن است در مسیر پذیرش رادیکال با آنها مواجه شویم، اشاره میکند، از جمله:
- ترس از آسیبپذیری: پذیرش به معنای آسیبپذیر بودن است و بسیاری از ما از آسیبپذیری میترسیم.
- باورهای محدود کننده: باورهای منفی در مورد خود، دیگران و جهان میتواند مانع از پذیرش شود.
- اعتیاد به کنترل: تمایل به کنترل کردن همه چیز میتواند مانع از پذیرش واقعیت شود.
- تمرینهای پذیرش رادیکال: نویسنده تمرینهای عملی را برای تمرین پذیرش رادیکال ارائه میدهد، از جمله:
- مراقبه ذهنآگاهی: تمرکز بر لحظه حال و مشاهدهی افکار و احساسات بدون قضاوت.
- مراقبه عشقورزی: تمرین مهربانی و شفقت نسبت به خود و دیگران.
- نوشتن: نوشتن در مورد احساسات و تجربیات خود به منظور پردازش آنها.
به طور خلاصه، فصل چهارم کتاب “پذیرش رادیکال” یک راهنمای جامع و عملی برای یادگیری و تمرین پذیرش رادیکال است. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا درک کنند که چگونه پذیرش رادیکال میتواند زخمهای روحی آنها را التیام بخشد و آنها را به آزادی و آرامش درونی برساند. این فصل، قلب کتاب است و مفاهیم کلیدی آن در فصلهای بعدی بیشتر بسط داده میشوند.
فصل پنجم کتاب “پذیرش رادیکال”: اجازه دادن: فضا برای هستی
فصل پنجم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “اجازه دادن: فضا برای هستی” (Letting Be: Making Space for Being) به بررسی یکی از جنبههای مهم و ضروری پذیرش رادیکال میپردازد: توانایی اجازه دادن به هر آنچه که هست، بدون تلاش برای تغییر دادن، کنترل کردن یا سرکوب کردن آن.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل پنجم:
- اجازه دادن به عنوان بخشی از پذیرش: تارا براچ تأکید میکند که اجازه دادن، یک عنصر کلیدی در پذیرش رادیکال است. پذیرش واقعی شامل نه تنها دیدن واقعیت آنگونه که هست، بلکه اجازه دادن به آن برای بودن بدون تلاش برای تغییر دادن آن است. این شامل اجازه دادن به احساسات، افکار، حسهای بدنی و موقعیتهای زندگی است که در حال حاضر وجود دارند.
- مقاومت و رنج: نویسنده استدلال میکند که تلاش برای کنترل کردن یا تغییر دادن هر چیزی که هست، منشأ اصلی رنج ماست. وقتی ما در برابر احساسات ناخوشایند، افکار منفی یا موقعیتهای دشوار مقاومت میکنیم، در واقع درگیر یک مبارزه بیپایان میشویم که فقط باعث تشدید درد و رنج ما میشود.
- فضا برای هستی: اجازه دادن به ما اجازه میدهد تا “فضا” برای هر آنچه که هست، ایجاد کنیم. این فضا به ما امکان میدهد تا به جای واکنش نشان دادن، به طور آگاهانه و با انتخاب عمل کنیم. وقتی ما فضا برای احساسات خود ایجاد میکنیم، میتوانیم آنها را بدون اینکه تسلیم آنها شویم، تجربه کنیم. وقتی فضا برای افکار خود ایجاد میکنیم، میتوانیم آنها را بدون اینکه باورشان کنیم، مشاهده کنیم.
- تمرین اجازه دادن: براچ تمرینهای مختلفی را برای تقویت توانایی اجازه دادن پیشنهاد میکند:
- مراقبه ذهنآگاهی: تمرکز بر لحظه حال و مشاهدهی افکار، احساسات و حسهای بدنی بدون قضاوت. این تمرین به ما کمک میکند تا از الگوهای واکنش خودکار خود آگاه شویم و به جای واکنش نشان دادن، به آنها اجازه دهیم که بیایند و بروند.
- نامگذاری احساسات: نامگذاری احساسات خود به ما کمک میکند تا آنها را از خود جدا کنیم و آنها را به عنوان بخشی از تجربهی انسانی خود بپذیریم. به عنوان مثال، به جای اینکه بگوییم “من خشمگین هستم”، میتوانیم بگوییم “من احساس خشم میکنم”.
- فضای تنفسی (RAIN): این تکنیک شامل چهار مرحله است: Recognize (تشخیص)، Allow (اجازه دادن)، Investigate (بررسی) و Nurture (پرورش). این تکنیک به ما کمک میکند تا با احساسات دشوار خود به طور آگاهانه و مهربانانه برخورد کنیم.
- اجازه دادن به سکوت: تمرین سکوت و عدم تلاش برای پر کردن تمام لحظات با فعالیت یا سر و صدا. این به ما کمک میکند تا با خودمان و با دنیای اطرافمان ارتباط برقرار کنیم.
- غلبه بر موانع اجازه دادن: نویسنده به موانعی که ممکن است در مسیر اجازه دادن با آنها روبرو شویم، اشاره میکند، از جمله:
- ترس از کنترل: ترس از اینکه اگر کنترل خود را از دست بدهیم، اتفاق بدی رخ خواهد داد.
- باورهای محدود کننده: باورهای منفی در مورد خود، دیگران و جهان میتواند مانع از اجازه دادن شود.
- نیاز به اجتناب از درد: تمایل به فرار از احساسات ناخوشایند میتواند مانع از اجازه دادن به آنها شود.
- نتیجهگیری: براچ تأکید میکند که اجازه دادن، یک مهارت است که نیاز به تمرین دارد. با تمرین مستمر، میتوانیم توانایی خود را برای اجازه دادن به هر آنچه که هست، تقویت کنیم و از زندگیای آرامتر، شادتر و معنادارتر لذت ببریم.
به طور خلاصه، فصل پنجم کتاب “پذیرش رادیکال” بر اهمیت اجازه دادن به عنوان یکی از جنبههای کلیدی پذیرش رادیکال تأکید میکند. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا یاد بگیرند چگونه از تلاش برای کنترل کردن یا تغییر دادن هر چیزی که هست، دست بردارند و به جای آن، فضایی برای هستی ایجاد کنند. این فصل، تمرینهای عملی و استراتژیهایی را برای تقویت توانایی اجازه دادن و غلبه بر موانع آن ارائه میدهد.
فصل ششم کتاب “پذیرش رادیکال”: پذیرش: بله گفتن به تجربهی کنونی
فصل ششم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “پذیرش: بله گفتن به تجربهی کنونی” (Acceptance: Saying Yes to the Present Moment) بر اهمیت پذیرش لحظه حال به عنوان یک گام اساسی در مسیر پذیرش رادیکال تأکید دارد. این فصل به ما میآموزد که چگونه به جای مبارزه با واقعیت، به تجربهی کنونی خود “بله” بگوییم و از زندگی با تمام وجود لذت ببریم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل ششم:
- پذیرش به عنوان یک “بله” به لحظه حال: تارا براچ، پذیرش را به عنوان یک “بله” فعال و آگاهانه به تجربهی کنونی تعریف میکند. این بدان معناست که ما به جای مقاومت در برابر آنچه که هست، آن را با آغوش باز میپذیریم. این “بله” شامل پذیرش احساسات، افکار، حسهای بدنی و موقعیتهای زندگی است که در حال حاضر در حال تجربه کردن آنها هستیم.
- مبارزه با واقعیت: نویسنده توضیح میدهد که مقاومت در برابر واقعیت، منشأ اصلی رنج ماست. وقتی ما با احساسات ناخوشایند، افکار منفی یا موقعیتهای دشوار مبارزه میکنیم، در واقع درگیر یک جنگ بیپایان میشویم که فقط باعث تشدید درد و رنج ما میشود.
- فواید “بله” گفتن به لحظه حال: براچ فواید متعددی را برای پذیرش لحظه حال برمیشمارد:
- کاهش استرس و اضطراب: پذیرش به ما کمک میکند تا از مبارزه با واقعیت دست برداریم و آرامش بیشتری را تجربه کنیم.
- افزایش آگاهی: پذیرش به ما کمک میکند تا به طور کامل در لحظه حال حضور داشته باشیم و از تجربهی واقعی زندگی آگاه شویم.
- افزایش انعطافپذیری: پذیرش به ما کمک میکند تا در برابر تغییرات و چالشهای زندگی انعطافپذیرتر باشیم.
- افزایش قدردانی: پذیرش به ما کمک میکند تا از چیزهای کوچک و بزرگ زندگی قدردانی کنیم.
- احساس آزادی: پذیرش به ما کمک میکند تا از قید و بندهای ذهن خود رها شویم و احساس آزادی بیشتری را تجربه کنیم.
- چگونه “بله” بگوییم به لحظه حال؟ براچ راهکارهایی عملی برای پذیرش لحظه حال ارائه میدهد:
- تمرکز بر حواس: تمرکز بر حواس پنجگانه به ما کمک میکند تا به طور کامل در لحظه حال حضور داشته باشیم. ما میتوانیم به صداها، بوها، طعمها، مناظر و حسهای بدنی خود توجه کنیم.
- مشاهدهی افکار و احساسات بدون قضاوت: به جای اینکه درگیر افکار و احساسات خود شویم، میتوانیم آنها را به عنوان رویدادهای ذهنی مشاهده کنیم.
- نامگذاری احساسات: نامگذاری احساسات خود به ما کمک میکند تا آنها را از خود جدا کنیم و آنها را به عنوان بخشی از تجربهی انسانی خود بپذیریم.
- تنفس آگاهانه: تمرکز بر تنفس به ما کمک میکند تا به طور کامل در لحظه حال حضور داشته باشیم و آرامش بیشتری را تجربه کنیم.
- غلبه بر موانع پذیرش: نویسنده به موانعی که ممکن است در مسیر پذیرش لحظه حال با آنها روبرو شویم، اشاره میکند، از جمله:
- ترس از احساسات ناخوشایند: تمایل به فرار از احساسات ناخوشایند میتواند مانع از پذیرش آنها شود.
- باورهای منفی: باورهای منفی در مورد خود، دیگران و جهان میتواند مانع از پذیرش واقعیت شود.
- تمایل به کنترل: تمایل به کنترل کردن همه چیز میتواند مانع از پذیرش عدم قطعیت و تغییر شود.
- پذیرش به عنوان یک تمرین دائمی: براچ تأکید میکند که پذیرش، یک تمرین دائمی است و نیاز به تلاش و پشتکار دارد. با تمرین مستمر، میتوانیم توانایی خود را برای پذیرش لحظه حال تقویت کنیم و از زندگیای آرامتر، شادتر و معنادارتر لذت ببریم.
به طور خلاصه، فصل ششم کتاب “پذیرش رادیکال” بر اهمیت پذیرش لحظه حال به عنوان یک گام اساسی در مسیر پذیرش رادیکال تأکید میکند. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا یاد بگیرند چگونه به جای مبارزه با واقعیت، به تجربهی کنونی خود “بله” بگویند و از زندگی با تمام وجود لذت ببرند. این فصل، راهکارهای عملی و استراتژیهایی را برای تقویت توانایی پذیرش لحظه حال و غلبه بر موانع آن ارائه میدهد.
فصل هفتم کتاب “پذیرش رادیکال”: دوستی با بدن
فصل هفتم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “دوستی با بدن” (Befriending the Body) بر اهمیت برقراری ارتباطی صمیمانه و پذیرشآمیز با بدن خود تأکید میکند. این فصل به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه بسیاری از ما با بدن خود در جنگ هستیم و به جای اینکه از آن مراقبت کنیم و به آن احترام بگذاریم، آن را مورد انتقاد و قضاوت قرار میدهیم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل هفتم:
- بدن به عنوان یک هدیه: تارا براچ، بدن را به عنوان یک هدیه گرانبها توصیف میکند که به ما امکان میدهد تا در این جهان زندگی کنیم و تجربههای مختلفی را داشته باشیم. با این حال، بسیاری از ما از این هدیه غافل هستیم و به جای اینکه از آن قدردانی کنیم، آن را مورد انتقاد و قضاوت قرار میدهیم.
- جنگ با بدن: نویسنده توضیح میدهد که بسیاری از ما با بدن خود در جنگ هستیم. ما از ظاهر خود ناراضی هستیم، از درد و بیماری خود خسته شدهایم و از پیری و فرسودگی بدن خود میترسیم. این جنگ با بدن، باعث ایجاد استرس، اضطراب و نارضایتی در ما میشود.
- دلایل جنگ با بدن: براچ به بررسی دلایل مختلفی میپردازد که باعث میشود ما با بدن خود در جنگ باشیم، از جمله:
- فرهنگ: فرهنگ جامعهی ما با ترویج استانداردهای غیرواقعی زیبایی، باعث ایجاد احساس نارضایتی در بسیاری از ما نسبت به بدن خود میشود.
- تجربیات گذشته: تجربیات آسیبزا، مانند سوءاستفاده جنسی یا بیتوجهی در دوران کودکی، میتواند باعث ایجاد احساس انزجار و بیاعتمادی نسبت به بدن شود.
- ترس از پیری و مرگ: ترس از پیری و مرگ، میتواند باعث شود که ما با بدن خود به عنوان یک دشمن نگاه کنیم.
- دوستی با بدن: براچ پیشنهاد میکند که به جای جنگیدن با بدن خود، تلاش کنیم تا با آن دوست شویم. دوستی با بدن به معنای پذیرش آن با تمام نقصها و محدودیتهایش است. این به معنای مراقبت از بدن خود، احترام گذاشتن به نیازهای آن و قدردانی از تواناییهای آن است.
- چگونه با بدن خود دوست شویم؟ نویسنده راهکارهایی عملی برای برقراری ارتباطی صمیمانه با بدن خود ارائه میدهد:
- توجه به حواس: تمرکز بر حواس پنجگانه به ما کمک میکند تا از بدن خود آگاه شویم و آن را بهتر درک کنیم. ما میتوانیم به حسهای بدنی خود توجه کنیم، مانند حس گرما، سرما، لمس و حرکت.
- تمرینات بدنی آگاهانه: انجام تمرینات بدنی آگاهانه، مانند یوگا یا تای چی، به ما کمک میکند تا با بدن خود ارتباط برقرار کنیم و از آن لذت ببریم.
- مراقبه بدنی: مراقبه بدنی به ما کمک میکند تا احساسات و تنشهای موجود در بدن خود را شناسایی کنیم و آنها را رها کنیم.
- مراقبت از بدن: مراقبت از بدن خود با تغذیهی سالم، استراحت کافی و ورزش منظم، نشانهی احترام و قدردانی از بدن خود است.
- بیان قدردانی: هر روز زمانی را به قدردانی از بدن خود اختصاص دهیم. میتوانیم از تواناییهای بدن خود، مانند توانایی راه رفتن، دیدن، شنیدن و صحبت کردن، قدردانی کنیم.
- غلبه بر موانع دوستی با بدن: نویسنده به موانعی که ممکن است در مسیر دوستی با بدن با آنها روبرو شویم، اشاره میکند، از جمله:
- تصویر بدنی منفی: داشتن یک تصویر منفی از بدن خود میتواند مانع از دوست شدن با آن شود.
- احساس گناه: احساس گناه در مورد غذا خوردن یا ورزش نکردن میتواند باعث شود که با بدن خود در جنگ باشیم.
- ترس از درد و بیماری: ترس از درد و بیماری میتواند باعث شود که از بدن خود دوری کنیم.
- نتیجهگیری: براچ تأکید میکند که دوستی با بدن، یک سفر است و نیاز به صبر و شکیبایی دارد. با تمرین مستمر، میتوانیم ارتباطی صمیمانه و پذیرشآمیز با بدن خود برقرار کنیم و از زندگیای سالمتر، شادتر و معنادارتر لذت ببریم.
به طور خلاصه، فصل هفتم کتاب “پذیرش رادیکال” بر اهمیت دوستی با بدن تأکید میکند و به خوانندگان کمک میکند تا یاد بگیرند چگونه با بدن خود ارتباط برقرار کنند، از آن مراقبت کنند و از آن قدردانی کنند. این فصل، راهکارهای عملی و استراتژیهایی را برای برقراری ارتباطی صمیمانه با بدن و غلبه بر موانع آن ارائه میدهد. این فصل به ما یادآوری میکند که بدن ما، خانهی ماست و باید از آن مراقبت کنیم.
فصل هشتم کتاب “پذیرش رادیکال”: پرورش مهربانی
فصل هشتم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “پرورش مهربانی” (Cultivating Lovingkindness) به بررسی اهمیت شفقت و مهربانی با خود و دیگران به عنوان یک جزء ضروری از پذیرش رادیکال میپردازد. تارا براچ در این فصل، به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم با پرورش شفقت، قلب خود را بگشاییم و روابطی صمیمانهتر و معنادارتر با خود و دیگران برقرار کنیم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل هشتم:
- مهربانی به عنوان یک عنصر کلیدی: براچ استدلال میکند که شفقت و مهربانی، عناصر کلیدی در پذیرش رادیکال هستند. پذیرش واقعی شامل نه تنها پذیرش واقعیت آنگونه که هست، بلکه پذیرش خود و دیگران با شفقت و مهربانی است.
- خودانتقادی و شفقت: نویسنده تأکید میکند که بسیاری از ما به شدت خودانتقادگر هستیم و به جای اینکه با خود مهربان باشیم، دائماً خود را مورد قضاوت و انتقاد قرار میدهیم. این خودانتقادی، باعث ایجاد استرس، اضطراب و احساس بیارزشی در ما میشود.
- فواید پرورش شفقت: براچ فواید متعددی را برای پرورش شفقت و مهربانی برمیشمارد:
- کاهش استرس و اضطراب: شفقت به ما کمک میکند تا با خود با مهربانی و درک بیشتری رفتار کنیم و از فشارهای ناشی از خودانتقادی رهایی یابیم.
- افزایش اعتماد به نفس: شفقت به ما کمک میکند تا خود را با تمام نقصها و کاستیهایمان بپذیریم و احساس ارزشمندی بیشتری داشته باشیم.
- بهبود روابط: شفقت به ما کمک میکند تا با دیگران با مهربانی و همدلی بیشتری رفتار کنیم و روابطی صمیمانهتر و معنادارتر برقرار کنیم.
- افزایش انعطافپذیری: شفقت به ما کمک میکند تا در برابر چالشها و سختیهای زندگی انعطافپذیرتر باشیم.
- احساس شادی و آرامش: شفقت به ما کمک میکند تا احساس شادی و آرامش بیشتری را تجربه کنیم.
- چگونه شفقت را پرورش دهیم؟ نویسنده راهکارهایی عملی برای پرورش شفقت و مهربانی ارائه میدهد:
- مراقبه شفقت (Lovingkindness Meditation): این مراقبه شامل تمرکز بر روی نیتهای خیرخواهانه و ارسال عشق و مهربانی به خود، عزیزان، افراد بیتفاوت، افراد دشوار و در نهایت، تمام موجودات زنده است.
- رفتار با خود مانند یک دوست: تصور کنید که یک دوست در موقعیت مشابه شما قرار دارد. با چه لحنی با او صحبت میکنید؟ چه نصیحتی به او میدهید؟ سعی کنید با خودتان هم با همان لحن و با همان مهربانی رفتار کنید.
- تمرین قدردانی: هر روز زمانی را به قدردانی از خود و دیگران اختصاص دهیم. میتوانیم از ویژگیهای مثبت خود، از تواناییهای خود و از چیزهایی که در زندگی داریم، قدردانی کنیم.
- بخشش خود: بخشش خود به خاطر اشتباهات گذشته، یک گام اساسی در مسیر پرورش شفقت است. همه ما اشتباه میکنیم و مهم این است که از اشتباهات خود درس بگیریم و خود را ببخشیم.
- غلبه بر موانع شفقت: نویسنده به موانعی که ممکن است در مسیر پرورش شفقت با آنها روبرو شویم، اشاره میکند، از جمله:
- احساس بیارزشی: احساس بیارزشی میتواند مانع از مهربانی با خود شود.
- ترس از آسیبپذیری: شفقت به معنای آسیبپذیر بودن است و بسیاری از ما از آسیبپذیری میترسیم.
- خشم و تنفر: خشم و تنفر نسبت به خود یا دیگران میتواند مانع از پرورش شفقت شود.
- شفقت به عنوان یک تمرین دائمی: براچ تأکید میکند که پرورش شفقت، یک تمرین دائمی است و نیاز به تلاش و پشتکار دارد. با تمرین مستمر، میتوانیم قلب خود را بگشاییم و دنیایی مهربانانهتر و عادلانهتر را خلق کنیم.
به طور خلاصه، فصل هشتم کتاب “پذیرش رادیکال” بر اهمیت شفقت و مهربانی با خود و دیگران تأکید میکند و به خوانندگان کمک میکند تا یاد بگیرند چگونه شفقت را در زندگی خود پرورش دهند. این فصل، راهکارهای عملی و استراتژیهایی را برای افزایش شفقت و غلبه بر موانع آن ارائه میدهد. این فصل به ما یادآوری میکند که شفقت، یک نیروی قدرتمند است که میتواند جهان را تغییر دهد، از خودمان شروع کنیم.
فصل نهم کتاب “پذیرش رادیکال”: باورها: زندانی در ذهن
فصل نهم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “باورها: زندانی در ذهن” (Beliefs: A Prison in the Mind) به بررسی قدرت باورها و چگونگی محدود کردن ما از طریق ایجاد یک زندان ذهنی میپردازد. تارا براچ در این فصل، به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم باورهای محدود کننده خود را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهیم تا به آزادی و رهایی دست یابیم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل نهم:
- باورها به عنوان فیلترهای درک: براچ استدلال میکند که باورها، فیلترهایی هستند که از طریق آنها جهان را درک میکنیم. آنها تعیین میکنند که چه چیزی را میبینیم، چه چیزی را میشنویم و چه چیزی را تجربه میکنیم.
- باورهای محدود کننده: نویسنده تأکید میکند که بسیاری از باورهای ما، محدود کننده هستند و ما را از رسیدن به اهدافمان، داشتن روابط سالم و احساس شادی و رضایت باز میدارند. این باورها ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه باشند و اغلب ریشه در تجربیات گذشته ما دارند.
- نمونههایی از باورهای محدود کننده: براچ نمونههایی از باورهای محدود کننده رایج را ارائه میدهد:
- “من به اندازه کافی خوب نیستم.”
- “من لایق عشق نیستم.”
- “من نمیتوانم موفق شوم.”
- “دنیا جای خطرناکی است.”
- “هیچ کس به من اهمیت نمیدهد.”
- تأثیر باورها بر زندگی: این فصل تأکید میکند که باورها تأثیر عمیقی بر زندگی ما دارند. آنها تعیین میکنند که چگونه با خود و دیگران رفتار میکنیم، چه انتخابهایی انجام میدهیم و چگونه با چالشها و سختیها روبرو میشویم.
- شناسایی باورهای محدود کننده: براچ راهکارهایی عملی برای شناسایی باورهای محدود کننده ارائه میدهد:
- توجه به افکار تکراری: به افکاری که اغلب در ذهن شما تکرار میشوند، توجه کنید. این افکار اغلب نشان دهندهی باورهای عمیقتر شما هستند.
- توجه به واکنشهای عاطفی: به واکنشهای عاطفی خود در موقعیتهای مختلف توجه کنید. احساساتی مانند ترس، اضطراب، خشم و غم اغلب نشان دهندهی فعال شدن باورهای محدود کننده هستند.
- پرسیدن سؤالات کاوشگرانه: از خود بپرسید که چه باورهایی در مورد خود، دیگران و جهان دارید. چرا این باورها را دارید؟ چه شواهدی برای حمایت از این باورها دارید؟
- تغییر باورهای محدود کننده: نویسنده راهکارهایی عملی برای تغییر باورهای محدود کننده ارائه میدهد:
- به چالش کشیدن باورها: شواهدی را پیدا کنید که با باورهای محدود کننده شما مغایرت دارند. آیا واقعاً درست است که شما به اندازه کافی خوب نیستید؟ آیا واقعاً هیچ کس به شما اهمیت نمیدهد؟
- جایگزینی باورهای مثبت: باورهای محدود کننده خود را با باورهای مثبت و توانمندساز جایگزین کنید. به جای اینکه بگویید “من به اندازه کافی خوب نیستم”، بگویید “من ارزشمند و لایق عشق هستم.”
- تصویرسازی: خود را در حال عمل کردن بر اساس باورهای جدید و مثبت تصویر کنید.
- تأکیدات مثبت (Affirmations): عبارات مثبت و تأکیدی را به طور منظم تکرار کنید.
- آزادی از ذهن: براچ تأکید میکند که هدف نهایی، رهایی از ذهن و باورهای محدود کننده آن است. وقتی ما از باورهای خود آگاه میشویم و یاد میگیریم که آنها را به چالش بکشیم، میتوانیم آزادی و رهایی بیشتری را تجربه کنیم.
به طور خلاصه، فصل نهم کتاب “پذیرش رادیکال” بر اهمیت شناسایی و تغییر باورهای محدود کننده تأکید میکند. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا یاد بگیرند چگونه باورهای خود را به چالش بکشند و آنها را با باورهای مثبت و توانمندساز جایگزین کنند. این فصل، راهکارهای عملی و استراتژیهایی را برای تغییر باورها و رسیدن به آزادی ذهنی ارائه میدهد. این فصل به ما یادآوری میکند که ما زندانی باورهای خود نیستیم و میتوانیم از این زندان رها شویم.
فصل دهم کتاب “پذیرش رادیکال”: تغییر الگوها: ذهنآگاهی در عمل
فصل دهم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “تغییر الگوها: ذهنآگاهی در عمل” (Changing Patterns: Mindfulness in Action) به بررسی نقش ذهنآگاهی در تغییر الگوهای رفتاری و ذهنی ناخوشایند میپردازد. تارا براچ در این فصل، نشان میدهد که چگونه با استفاده از ذهنآگاهی میتوانیم از الگوهای خودکار و ناخودآگاه خود آگاه شویم و آنها را به الگوهای سالمتر و سازندهتر تبدیل کنیم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل دهم:
- الگوهای رفتاری و ذهنی: براچ توضیح میدهد که بسیاری از ما در طول زندگی خود الگوهای رفتاری و ذهنی خاصی را شکل میدهیم که ممکن است ناخوشایند و مخرب باشند. این الگوها اغلب به صورت خودکار و ناخودآگاه عمل میکنند و ما را در چرخهای از رنج و نارضایتی گرفتار میکنند.
- نمونههایی از الگوهای ناخوشایند: براچ نمونههایی از الگوهای ناخوشایند رایج را ارائه میدهد:
- کمالگرایی: تلاش برای رسیدن به استانداردهای غیرواقعی و ترس از اشتباه کردن.
- اجتناب از احساسات: سرکوب یا نادیده گرفتن احساسات ناخوشایند.
- خودانتقادی: قضاوت و انتقاد مداوم از خود.
- پرخوری یا کمخوری: استفاده از غذا به عنوان راهی برای مقابله با استرس و احساسات.
- اعتیاد به مواد مخدر یا الکل: استفاده از مواد مخدر یا الکل برای فرار از واقعیت.
- ذهنآگاهی به عنوان ابزاری برای تغییر: نویسنده تأکید میکند که ذهنآگاهی، ابزاری قدرتمند برای تغییر الگوهای ناخوشایند است. ذهنآگاهی به ما کمک میکند تا از الگوهای خودکار و ناخودآگاه خود آگاه شویم و به جای واکنش نشان دادن، به طور آگاهانه و با انتخاب عمل کنیم.
- چگونه از ذهنآگاهی برای تغییر الگوها استفاده کنیم؟ براچ راهکارهایی عملی برای استفاده از ذهنآگاهی در تغییر الگوهای رفتاری و ذهنی ارائه میدهد:
- آگاهی از الگو: ابتدا باید از الگوی ناخوشایند خود آگاه شویم. چه چیزی باعث فعال شدن این الگو میشود؟ چه احساساتی را تجربه میکنیم؟ چه رفتارهایی انجام میدهیم؟
- مشاهده بدون قضاوت: وقتی الگوی ناخوشایند فعال میشود، به جای اینکه درگیر آن شویم، سعی کنیم آن را بدون قضاوت مشاهده کنیم. فقط به افکار، احساسات و حسهای بدنی خود توجه کنید.
- نامگذاری احساسات: نامگذاری احساسات خود به ما کمک میکند تا آنها را از خود جدا کنیم و آنها را به عنوان بخشی از تجربهی انسانی خود بپذیریم.
- ایجاد فضا: به خود اجازه دهید که احساسات ناخوشایند را تجربه کنید. سعی نکنید آنها را سرکوب کنید یا از آنها فرار کنید.
- انتخاب آگاهانه: وقتی احساس کردید که در حال فعال شدن الگوی ناخوشایند هستید، یک لحظه مکث کنید و به خود فرصت دهید تا یک انتخاب آگاهانه انجام دهید. به جای اینکه به طور خودکار واکنش نشان دهید، میتوانید تصمیم بگیرید که چه رفتاری انجام دهید.
- تمرینهای ذهنآگاهی: براچ تمرینهای ذهنآگاهی مختلفی را برای کمک به تغییر الگوها پیشنهاد میکند:
- مراقبه نشستن: تمرکز بر تنفس و مشاهدهی افکار و احساسات بدون قضاوت.
- مراقبه راه رفتن: تمرکز بر حسهای بدنی در حین راه رفتن.
- اسکن بدن: توجه به حسهای بدنی در قسمتهای مختلف بدن.
- خوردن آگاهانه: تمرکز بر طعم، بافت و بوی غذا در حین خوردن.
- صبر و شکیبایی: نویسنده تأکید میکند که تغییر الگوها نیاز به صبر و شکیبایی دارد. نباید انتظار داشته باشیم که الگوهای ناخوشایند خود را به سرعت و به آسانی تغییر دهیم. مهم این است که به طور مداوم ذهنآگاهی را تمرین کنیم و به خود فرصت دهیم تا الگوهای جدید و سالمتر را ایجاد کنیم.
به طور خلاصه، فصل دهم کتاب “پذیرش رادیکال” بر نقش ذهنآگاهی در تغییر الگوهای رفتاری و ذهنی ناخوشایند تأکید میکند. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا یاد بگیرند چگونه از الگوهای خودکار خود آگاه شوند و با استفاده از ذهنآگاهی، آنها را به الگوهای سالمتر و سازندهتر تبدیل کنند. این فصل، راهکارهای عملی و استراتژیهایی را برای استفاده از ذهنآگاهی در زندگی روزمره و تغییر الگوهای رفتاری و ذهنی ارائه میدهد. این فصل به ما یادآوری میکند که ما میتوانیم الگوهای خود را تغییر دهیم و یک زندگی آگاهانهتر و رضایتبخشتر را تجربه کنیم.
فصل یازدهم کتاب “پذیرش رادیکال”: معلمان در لباس مبدل
فصل یازدهم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “معلمان در لباس مبدل” (Teachers in Disguise) دیدگاهی جالب و متفاوت را در مورد چالشها و سختیهای زندگی ارائه میدهد. تارا براچ در این فصل، به ما یادآوری میکند که هر تجربهای، حتی تجربههای دردناک و دشوار، میتواند فرصتی برای یادگیری، رشد و دگرگونی باشد.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل یازدهم:
- تغییر دیدگاه: براچ ما را تشویق میکند تا دیدگاه خود را نسبت به چالشها و سختیهای زندگی تغییر دهیم. به جای اینکه آنها را به عنوان موانع و مصیبتها ببینیم، میتوانیم آنها را به عنوان فرصتهایی برای یادگیری و رشد در نظر بگیریم.
- همه چیز گذراست: نویسنده تأکید میکند که همه چیز در زندگی گذراست، از جمله احساسات، افکار، موقعیتها و حتی درد و رنج. یادآوری این حقیقت به ما کمک میکند تا با چالشها و سختیها با آرامش و پذیرش بیشتری روبرو شویم.
- درد به عنوان یک معلم: براچ استدلال میکند که درد و رنج میتواند یک معلم قدرتمند باشد. درد میتواند به ما کمک کند تا از الگوهای ناخوشایند خود آگاه شویم، ارزشهای واقعی خود را شناسایی کنیم و نسبت به خود و دیگران شفقت بیشتری داشته باشیم.
- درسهای چالشها: این فصل به بررسی درسهایی میپردازد که میتوانیم از چالشها و سختیهای زندگی بیاموزیم:
- شناخت قدرت درونی: مواجهه با چالشها به ما کمک میکند تا قدرت درونی و تواناییهای پنهان خود را کشف کنیم.
- پرورش شفقت: تجربهی درد و رنج به ما کمک میکند تا نسبت به درد و رنج دیگران همدلی و شفقت بیشتری داشته باشیم.
- قدردانی از لحظه حال: مواجهه با محدودیتها و از دست دادنها به ما کمک میکند تا از لحظه حال و چیزهایی که در زندگی داریم، قدردانی کنیم.
- رها کردن کنترل: چالشها و سختیها اغلب ما را مجبور میکنند تا از تمایل خود برای کنترل کردن همه چیز دست برداریم و به جریان زندگی اعتماد کنیم.
- یافتن معنا در رنج: براچ به ما یادآوری میکند که مهم نیست چه اتفاقی برای ما میافتد، بلکه مهم این است که چگونه به آن پاسخ میدهیم. ما میتوانیم در هر شرایطی معنا و هدف پیدا کنیم و از تجربیات خود برای رشد و دگرگونی استفاده کنیم.
- پرسیدن سؤالات دگرگونکننده: نویسنده ما را تشویق میکند تا در مواجهه با چالشها و سختیها، سؤالات دگرگونکنندهای از خود بپرسیم:
- “این تجربه چه چیزی به من میآموزد؟”
- “چه چیزی را باید رها کنم؟”
- “چگونه میتوانم از این تجربه برای رشد و دگرگونی استفاده کنم؟”
- “چگونه میتوانم به دیگران کمک کنم تا از تجربههای مشابه عبور کنند؟”
- پذیرش رادیکال: براچ تأکید میکند که پذیرش رادیکال، کلید عبور از چالشها و سختیها است. وقتی ما واقعیت را میپذیریم، میتوانیم انرژی خود را صرف پیدا کردن راهحل و رشد و دگرگونی کنیم.
به طور خلاصه، فصل یازدهم کتاب “پذیرش رادیکال” دیدگاهی مثبت و سازنده را در مورد چالشها و سختیهای زندگی ارائه میدهد. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا دیدگاه خود را تغییر دهند و هر تجربهای، حتی تجربههای دردناک و دشوار را به عنوان فرصتی برای یادگیری، رشد و دگرگونی ببینند. این فصل، سؤالات و راهکارهایی را برای یافتن معنا در رنج و پذیرش رادیکال واقعیت ارائه میدهد. این فصل به ما یادآوری میکند که معلمان همیشه در لباسهای زیبا و خوشایند ظاهر نمیشوند، گاهی اوقات معلمان ما در قالب چالشها و سختیها به زندگی ما میآیند.
فصل دوازدهم کتاب “پذیرش رادیکال”: آزادی از خود
فصل دوازدهم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “آزادی از خود” (Freedom from Self) به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه احساس هویت جداگانه و محدود از خود، منشأ بسیاری از رنجهای ماست و چگونه میتوانیم با رها کردن این احساس، به آزادی و رهایی دست یابیم. تارا براچ در این فصل، از دیدگاه بودایی، مفهوم “عدم خود” (Anatta) را معرفی میکند و به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم با درک این مفهوم، به آرامش و شادی پایدار دست یابیم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل دوازدهم:
- توهم “خود”: براچ استدلال میکند که احساس “خود” به عنوان یک موجود جداگانه و ثابت، یک توهم است. ما باور داریم که یک “من” درونی وجود دارد که مسئول افکار، احساسات و رفتارهای ما است، اما این باور، یک سازهی ذهنی است که بر اساس تجربیات گذشته و باورهای ما شکل گرفته است.
- منشأ رنج: نویسنده تأکید میکند که این احساس هویت جداگانه و محدود از خود، منشأ بسیاری از رنجهای ماست. ما به این “خود” وابسته میشویم و از از دست دادن آن میترسیم. ما تلاش میکنیم تا از آن محافظت کنیم، آن را تقویت کنیم و آن را به دیگران اثبات کنیم. این تلاشها، باعث ایجاد استرس، اضطراب و نارضایتی در ما میشود.
- مفهوم “عدم خود”: براچ مفهوم “عدم خود” (Anatta) را از دیدگاه بودایی معرفی میکند. این مفهوم به این معنا نیست که ما وجود نداریم، بلکه به این معناست که هیچ “خود” ثابت و جدایی وجود ندارد که مسئول تجربههای ما باشد. “خود” ما مجموعهای از افکار، احساسات، حسهای بدنی و خاطرات است که دائماً در حال تغییر و تحول هستند.
- آزادی از هویت: وقتی ما درک میکنیم که “خود” ما یک توهم است، میتوانیم از وابستگی به آن رها شویم و به آزادی دست یابیم. دیگر نیازی نیست که نگران از دست دادن “خود” باشیم، از آن دفاع کنیم یا آن را به دیگران اثبات کنیم. ما میتوانیم به سادگی در لحظه حال حضور داشته باشیم و از تجربهی زندگی لذت ببریم.
- چگونه به آزادی از خود برسیم؟ براچ راهکارهایی عملی برای رها کردن احساس هویت جداگانه و محدود از خود ارائه میدهد:
- مراقبه ذهنآگاهی: تمرکز بر لحظه حال و مشاهدهی افکار، احساسات و حسهای بدنی بدون قضاوت. این تمرین به ما کمک میکند تا از الگوهای ذهنی خود آگاه شویم و آنها را به عنوان چیزی جدا از “خود” مشاهده کنیم.
- تحقیق در مورد ماهیت “خود”: سؤالاتی مانند “من کی هستم؟” و “ماهیت واقعی من چیست؟” را از خود بپرسید و سعی کنید به پاسخهای عمیقتری برسید.
- تجربهی ارتباط با همه چیز: به این فکر کنید که شما بخشی از یک کل بزرگتر هستید و با تمام موجودات زنده در ارتباط هستید.
- کمک به دیگران: خدمت به دیگران و تمرکز بر نیازهای آنها به ما کمک میکند تا از خودمحوری رها شویم و احساس ارتباط عمیقتری با دیگران داشته باشیم.
- تمرین پذیرش رادیکال: براچ تأکید میکند که پذیرش رادیکال، کلید رهایی از احساس هویت جداگانه و محدود از خود است. وقتی ما واقعیت را میپذیریم، میتوانیم از مبارزه با آن دست برداریم و به آرامش و شادی دست یابیم.
به طور خلاصه، فصل دوازدهم کتاب “پذیرش رادیکال” به بررسی مفهوم “عدم خود” از دیدگاه بودایی میپردازد و به خوانندگان کمک میکند تا درک کنند که چگونه احساس هویت جداگانه و محدود از خود، منشأ بسیاری از رنجهای آنهاست. این فصل، راهکارهای عملی و استراتژیهایی را برای رها کردن احساس هویت و رسیدن به آزادی و آرامش پایدار ارائه میدهد. این فصل به ما یادآوری میکند که ما به چیزی بیش از آن چیزی که فکر میکنیم، هستیم و میتوانیم با رها کردن احساس “خود”، به ابعاد عمیقتری از وجود خود دست یابیم. این فصل، نقطه عطفی در کتاب است و پلی بین پذیرش رادیکال فردی و پذیرش رادیکال در ارتباط با جهان است.
فصل سیزدهم کتاب “پذیرش رادیکال”: عشق: بیدار بودن در برابر تمامیت قلب
فصل سیزدهم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “عشق: بیدار بودن در برابر تمامیت قلب” (Love: Awakening to the Fullness of Heart) به بررسی عمیق مفهوم عشق و نقش آن در شفای روحی و ارتباط عمیقتر با خود و دیگران میپردازد. تارا براچ در این فصل، از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند برای گشودن قلب، غلبه بر ترس و ایجاد ارتباطات معنادار سخن میگوید.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل سیزدهم:
- عشق به عنوان جوهر هستی: براچ، عشق را جوهر اصلی هستی و نیرویی بنیادین میداند که تمام موجودات را به هم پیوند میدهد. او عشق را صرفاً یک احساس یا رابطه رمانتیک نمیداند، بلکه آن را یک حالت آگاهی و حضور میداند که در آن ما به تمامیت قلب خود بیدار میشویم.
- قلب گشوده: نویسنده تأکید میکند که گشودن قلب، کلید تجربهی عشق واقعی است. وقتی قلب ما گشوده است، میتوانیم به طور کامل در لحظه حال حضور داشته باشیم، احساسات خود را بپذیریم و با خود و دیگران با مهربانی و شفقت رفتار کنیم.
- موانع عشق: براچ به بررسی موانعی میپردازد که مانع از تجربهی عشق واقعی میشوند:
- ترس: ترس از آسیب دیدن، طرد شدن یا از دست دادن، میتواند قلب ما را ببندد و مانع از برقراری ارتباطات صمیمانه شود.
- قضاوت: قضاوت کردن خود و دیگران، مانع از دیدن زیبایی و ارزش در آنها میشود.
- باورهای محدود کننده: باورهای منفی در مورد خود، دیگران و جهان، میتواند مانع از تجربهی عشق واقعی شود.
- دفاع: دیوارهای دفاعی که برای محافظت از خود در برابر درد و رنج ایجاد میکنیم، میتواند مانع از برقراری ارتباطات عمیق و معنادار شود.
- پرورش عشق: براچ راهکارهایی عملی برای پرورش عشق و گشودن قلب ارائه میدهد:
- ذهنآگاهی (Mindfulness): حضور آگاهانه در لحظه حال به ما کمک میکند تا از افکار و احساسات خود آگاه شویم و به جای واکنش نشان دادن، به طور آگاهانه و با انتخاب عمل کنیم.
- شفقت (Compassion): تمرین شفقت نسبت به خود و دیگران به ما کمک میکند تا قلب خود را بگشاییم و با مهربانی و درک بیشتری با خود و دیگران رفتار کنیم.
- قدردانی (Gratitude): قدردانی از چیزهای کوچک و بزرگ زندگی به ما کمک میکند تا از زیبایی و نعمتهای اطراف خود آگاه شویم و قلب خود را با عشق پر کنیم.
- بخشیدن (Forgiveness): بخشیدن خود و دیگران به ما کمک میکند تا از گذشته رها شویم و به سوی آینده با قلبی گشوده گام برداریم.
- عشقورزی با همه چیز: این فصل تأکید میکند که عشق تنها به روابط رمانتیک محدود نمیشود. ما میتوانیم عشق را به تمام جنبههای زندگی خود گسترش دهیم: به خانواده، دوستان، حیوانات، طبیعت، کار و حتی به چالشها و سختیها.
- نتیجهگیری: براچ نتیجه میگیرد که عشق، یک سفر است و نه یک مقصد. با تمرین مستمر، میتوانیم قلب خود را بگشاییم و به تمامیت آن بیدار شویم. وقتی قلب ما گشوده است، میتوانیم زندگیای معنادارتر، شادتر و رضایتبخشتر را تجربه کنیم.
به طور خلاصه، فصل سیزدهم کتاب “پذیرش رادیکال” بر اهمیت عشق و نقش آن در گشودن قلب، غلبه بر ترس و ایجاد ارتباطات معنادار تأکید میکند. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا موانع عشق را شناسایی کرده و با استفاده از ذهنآگاهی، شفقت، قدردانی و بخشش، قلب خود را پرورش دهند. این فصل، راهکارهایی عملی و استراتژیهایی را برای عشقورزی با تمام جنبههای زندگی ارائه میدهد. این فصل به ما یادآوری میکند که عشق، نیرویی قدرتمند است که میتواند جهان را تغییر دهد، از قلب خودمان شروع کنیم.
فصل چهاردهم کتاب “پذیرش رادیکال”: خدمت: ابراز شفقت
فصل چهاردهم کتاب “پذیرش رادیکال” با عنوان “خدمت: ابراز شفقت” (Service: Embodying Compassion) به بررسی اهمیت خدمت به دیگران به عنوان تجلی بیرونی شفقت و راهی برای اتصال عمیقتر با انسانیت میپردازد. تارا براچ در این فصل، توضیح میدهد که چگونه خدمت به دیگران نه تنها به آنها کمک میکند، بلکه باعث رشد و دگرگونی در خود ما نیز میشود.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل چهاردهم:
- خدمت به عنوان تجلی شفقت: براچ استدلال میکند که خدمت به دیگران، تجلی بیرونی شفقت است. وقتی ما نسبت به رنج دیگران احساس همدلی و شفقت میکنیم، به طور طبیعی تمایل پیدا میکنیم که به آنها کمک کنیم و دردهایشان را تسکین دهیم.
- فواید خدمت: نویسنده فواید متعددی را برای خدمت به دیگران برمیشمارد:
- کاهش خودمحوری: خدمت به دیگران به ما کمک میکند تا از خودمحوری رها شویم و بر نیازهای دیگران تمرکز کنیم.
- افزایش احساس ارتباط: خدمت به دیگران به ما کمک میکند تا با دیگران ارتباط برقرار کنیم و احساس کنیم که بخشی از یک جامعه بزرگتر هستیم.
- افزایش احساس معنا و هدف: خدمت به دیگران به ما کمک میکند تا احساس کنیم که زندگی ما دارای معنا و هدف است.
- رشد و دگرگونی شخصی: خدمت به دیگران به ما کمک میکند تا ویژگیهای مثبت خود را تقویت کنیم، مانند شفقت، مهربانی، صبر و سخاوت.
- کاهش استرس و اضطراب: خدمت به دیگران به ما کمک میکند تا از افکار منفی خود رها شویم و احساس شادی و آرامش بیشتری را تجربه کنیم.
- خدمت به اشکال مختلف: براچ تأکید میکند که خدمت میتواند اشکال مختلفی داشته باشد. ما میتوانیم با اهدای پول، وقت یا مهارتهای خود به دیگران خدمت کنیم. ما میتوانیم با داوطلب شدن در سازمانهای خیریه، کمک به نیازمندان یا حمایت از حقوق دیگران خدمت کنیم. حتی یک لبخند ساده یا یک کلمه محبتآمیز میتواند نوعی خدمت باشد.
- خدمت به خود: این فصل بر اهمیت خدمت به خود نیز تأکید میکند. ما نمیتوانیم به دیگران خدمت کنیم، مگر اینکه ابتدا از خود مراقبت کنیم. این به معنای پذیرش خود، مراقبت از نیازهای فیزیکی و عاطفی خود و پرورش شفقت نسبت به خود است.
- موانع خدمت: براچ به موانعی اشاره میکند که ممکن است مانع از خدمت ما به دیگران شوند:
- کمبود وقت: بسیاری از ما احساس میکنیم که وقت کافی برای خدمت به دیگران نداریم.
- ترس از کمبود: ترس از اینکه اگر به دیگران کمک کنیم، چیزی از دست خواهیم داد.
- خودخواهی: تمایل به تمرکز بر نیازهای خود به جای نیازهای دیگران.
- احساس ناتوانی: احساس اینکه ما نمیتوانیم تفاوت واقعی ایجاد کنیم.
- غلبه بر موانع: نویسنده راهکارهایی را برای غلبه بر موانع خدمت پیشنهاد میدهد:
- شروع با قدمهای کوچک: نیازی نیست که از ابتدا کارهای بزرگ انجام دهیم. میتوانیم با کارهای کوچک و ساده شروع کنیم.
- پیدا کردن راهی برای خدمت که با ارزشهای ما همخوانی داشته باشد: وقتی ما به کاری مشغول میشویم که به آن اعتقاد داریم، احتمال بیشتری دارد که به آن متعهد بمانیم.
- یادآوری فواید خدمت: به یاد داشته باشیم که خدمت به دیگران نه تنها به آنها کمک میکند، بلکه به خود ما نیز سود میرساند.
- رهایی از کمالگرایی: نیازی نیست که خدمت ما بینقص باشد. مهم این است که تلاش کنیم و با نیت خوب عمل کنیم.
- نتیجهگیری: براچ نتیجه میگیرد که خدمت به دیگران، راهی قدرتمند برای ابراز شفقت، اتصال عمیقتر با انسانیت و زندگی معنادارتر است.
به طور خلاصه، فصل چهاردهم کتاب “پذیرش رادیکال” بر اهمیت خدمت به دیگران به عنوان تجلی بیرونی شفقت تأکید میکند. این فصل به خوانندگان کمک میکند تا فواید خدمت را درک کنند، موانع آن را شناسایی کرده و راهکارهایی برای غلبه بر این موانع پیدا کنند. این فصل، به ما الهام میبخشد تا با قلبی گشوده به سوی جهان گام برداریم و با کمک به دیگران، دنیایی مهربانانهتر و عادلانهتر را خلق کنیم. این فصل به ما یادآوری میکند که ما بخشی از یک کل بزرگتر هستیم و با خدمت به دیگران، در واقع به خود خدمت میکنیم.
فصل پانزدهم کتاب “پذیرش رادیکال”: دلی بیدار در جهان
فصل پانزدهم، فصل پایانی کتاب “پذیرش رادیکال” است و با عنوان “دلی بیدار در جهان” (An Awakened Heart in the World) جمعبندی و نتیجهگیری نهایی را ارائه میدهد. تارا براچ در این فصل، به ما یادآوری میکند که هدف نهایی پذیرش رادیکال، نه تنها بهبود زندگی فردی، بلکه ایجاد یک دنیای بهتر و مهربانتر است. او ما را تشویق میکند تا با قلبی گشوده و آگاهانه در جهان حضور داشته باشیم و با شفقت، عدالت و عشقورزی، برای بهبود وضعیت جهان تلاش کنیم.
مهمترین نکات و ایدههای مطرح شده در فصل پانزدهم:
- نتیجهگیری و جمعبندی: براچ در این فصل، به طور خلاصه، مفاهیم کلیدی کتاب را مرور میکند:
- پذیرش رادیکال: پذیرش کامل و بدون قید و شرط هر آنچه که هست.
- آگاهی (Mindfulness): حضور آگاهانه در لحظه حال.
- شفقت (Compassion): مهربانی و همدلی با خود و دیگران.
- آزادی از خود (Freedom from Self): رها کردن احساس هویت جداگانه و محدود از خود.
- دلی بیدار: نویسنده اصطلاح “دلی بیدار” را به کار میبرد تا به حالتی از آگاهی و حضور اشاره کند که در آن ما با تمام قلب خود در جهان حضور داریم و نسبت به رنج و شادی دیگران حساس هستیم. دلی بیدار، قلبی است که با شفقت، مهربانی و عشقورزی پر شده است.
- مسئولیت جهانی: براچ تأکید میکند که ما به عنوان اعضای جامعه جهانی، مسئولیت داریم تا برای بهبود وضعیت جهان تلاش کنیم. این مسئولیت شامل:
- حمایت از عدالت اجتماعی: تلاش برای ایجاد جامعهای عادلانهتر و برابرتر برای همه.
- حفاظت از محیط زیست: مراقبت از زمین و تلاش برای حفظ منابع طبیعی.
- ترویج صلح: تلاش برای حل اختلافات از طریق گفتگو و تفاهم.
- حمایت از حقوق بشر: دفاع از حقوق اساسی همه انسانها.
- عمل با شفقت: این فصل بر اهمیت عمل کردن با شفقت در تمام جنبههای زندگی تأکید میکند. ما میتوانیم در روابط شخصی خود، در محل کار خود، در جامعه خود و در سیاست، با شفقت عمل کنیم.
- غلبه بر ناامیدی: براچ به این نکته اشاره میکند که گاهی اوقات، دیدن حجم مشکلات جهان میتواند باعث احساس ناامیدی و درماندگی شود. با این حال، او ما را تشویق میکند تا تسلیم نشویم و به یاد داشته باشیم که هر عمل کوچکی میتواند تفاوت ایجاد کند.
- الهام از دیگران: نویسنده ما را تشویق میکند تا از افرادی الهام بگیریم که با شفقت و شجاعت در جهان عمل میکنند. داستانهای این افراد میتواند به ما انگیزه دهد تا ما نیز برای بهبود وضعیت جهان تلاش کنیم.
- زندگی آگاهانه: براچ ما را تشویق میکند تا زندگی آگاهانه و با نیت زندگی کنیم. این به معنای انتخاب ارزشهای خود، تعیین اهداف خود و عمل کردن بر اساس این ارزشها و اهداف است.
- دعوت به عمل: در پایان کتاب، تارا براچ از خوانندگان دعوت میکند تا با قلبی بیدار در جهان حضور داشته باشند و با شفقت، عدالت و عشقورزی، برای بهبود وضعیت جهان تلاش کنند.
به طور خلاصه، فصل پایانی کتاب “پذیرش رادیکال” جمعبندی نهایی را ارائه میدهد و خوانندگان را تشویق میکند تا با قلبی گشوده و آگاهانه در جهان حضور داشته باشند و برای بهبود وضعیت جهان تلاش کنند. این فصل، بر اهمیت عمل با شفقت، حمایت از عدالت اجتماعی، حفاظت از محیط زیست، ترویج صلح و حمایت از حقوق بشر تأکید میکند. این فصل، دعوتی به عمل است و به ما یادآوری میکند که هر کدام از ما میتوانیم با دلی بیدار در جهان حضور داشته باشیم و تفاوت ایجاد کنیم. این فصل به ما یادآوری میکند که پذیرش رادیکال، فقط یک تمرین فردی نیست، بلکه یک فراخوان به عمل اجتماعی است.
باشه، این پرسشنامه به شکلی که میخواهید، با گزینهها در زیر هر سوال تنظیم شده است:
پرسشنامه خودارزیابی پذیرش رادیکال
راهنما: لطفا هر سوال را با دقت بخوانید و گزینه ای را که به بهترین نحو بیانگر احساس یا رفتار شما در بیشتر مواقع است، انتخاب کنید.
مقیاس پاسخ ها:
- 1: هرگز
- 2: به ندرت
- 3: گاهی اوقات
- 4: اغلب
- 5: همیشه
سوالات:
- وقتی با یک موقعیت دشوار روبرو می شوم، معمولا خودم را سرزنش می کنم که به اندازه کافی خوب نیستم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من معمولا از تجربه احساسات ناخوشایند، مانند غم و اندوه یا خشم، اجتناب می کنم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من به طور معمول درگیر افکارم هستم تا اینکه در لحظه حال حضور داشته باشم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من خود و دیگران را با تمام نقص ها و کاستی هایشان می پذیرم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من به احساساتم اجازه می دهم تا بدون تلاش برای تغییر یا کنترل آنها، در من جریان یابند.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من با بدن خود با مهربانی و احترام رفتار می کنم و از نیازهای آن آگاه هستم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من با خود و دیگران با شفقت و همدلی رفتار می کنم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من به راحتی می توانم باورهای محدود کننده خود را شناسایی کرده و آنها را به چالش بکشم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من برای کمک به دیگران و کاهش رنج آنها داوطلب می شوم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
- من زندگی خود را با آگاهی و هدفمندی دنبال می کنم.
- (1) هرگز
- (2) به ندرت
- (3) گاهی اوقات
- (4) اغلب
- (5) همیشه
پاسخنامه امتیازی:
برای محاسبه امتیاز خود، ابتدا امتیاز سوالات 1، 2 و 3 را معکوس کنید. یعنی:
- اگر در سوال 1، 2 یا 3 گزینه (1) را انتخاب کردید، امتیاز شما 5 است.
- اگر در سوال 1، 2 یا 3 گزینه (2) را انتخاب کردید، امتیاز شما 4 است.
- اگر در سوال 1، 2 یا 3 گزینه (3) را انتخاب کردید، امتیاز شما 3 است.
- اگر در سوال 1، 2 یا 3 گزینه (4) را انتخاب کردید، امتیاز شما 2 است.
- اگر در سوال 1، 2 یا 3 گزینه (5) را انتخاب کردید، امتیاز شما 1 است.
سپس، امتیاز تمام 10 سوال (با اعمال معکوس کردن در سوالات 1، 2 و 3) را با هم جمع کنید.
تفسیر نتایج:
- 10-25: پذیرش رادیکال در شما هنوز در مراحل ابتدایی است. ممکن است با احساساتی مانند ناارزشمندی، خودانتقادی و عدم حضور در لحظه دست و پنجه نرم کنید.
- 26-35: شما در مسیر پذیرش رادیکال پیشرفت داشته اید، اما هنوز جای کار وجود دارد. سعی کنید آگاهی خود را نسبت به الگوهای ذهنی خود افزایش دهید و مهربانی و شفقت بیشتری را در زندگی خود پرورش دهید.
- 36-45: شما درک خوبی از پذیرش رادیکال دارید و به طور منظم آن را در زندگی خود به کار می گیرید. به تمرین ادامه دهید و از این مسیر لذت ببرید.
- 46-50: شما به سطح بالایی از پذیرش رادیکال دست یافته اید و زندگی خود را با آگاهی، شفقت و عشق ورزی سپری می کنید.
لطفا برای سفارش فایل حود هیپنوتیزم پذیرش رادیکال در واتس اپ پیام دهید.
آخرین دیدگاهها