داستان باغبان و رودخانه کوچک

در دره‌ای سرسبز و آرام، که بین دو کوه بلند پنهان شده بود، باغبان پیری زندگی می‌کرد. باغ او شهرت جهانی نداشت، اما برای خود باغبان، بهشت کوچکی بود. در میان تمام شگفتی‌های این باغ، یک رودخانه کوچک و لجوج جریان داشت. این رودخانه، سال‌های سال، شاید قرن‌ها، یک مسیر ثابت را دنبال می‌کرد.

مسیرش از کنار یک صخره بزرگ می‌گذشت، از میان ریشه‌های در هم تنیده یک درخت کهنسال عبور می‌کرد و در نهایت در یک گودال گِلی و کم‌عمق محو می‌شد. این مسیر، عادت رودخانه بود. آب هر روز با همان سرعت، از همان پیچ‌ها و با همان صدا عبور می‌کرد. این مسیر نه بد بود و نه خوب؛ فقط آشنا بود. آنقدر آشنا که حتی سنگریزه‌های کف رودخانه هم جای دقیق خود را می‌دانستند.

باغبان متوجه شد که گودالی که آب در آن جمع می‌شود، دارد شوره‌زار می‌شود و گیاهان اطرافش را خشک می‌کند. او می‌دانست که اگر بتواند مسیر رودخانه را فقط کمی، فقط چند قدم به سمت شرق هدایت کند، آب به یک زمین تشنه و حاصلخیز می‌رسد و می‌تواند باغی جدید و پر از گل‌های وحشی خلق کند.

باغبان جوان‌تر و بی‌تجربه‌تر، شاید یک سد بزرگ جلوی رودخانه می‌ساخت. او سعی می‌کرد با زور و فشار، آب را مجبور به تغییر مسیر کند. اما باغبان پیر، که زبان طبیعت را می‌فهمید، می‌دانست که مقاومت در برابر یک عادت قدیمی، فقط آن را قوی‌تر می‌کند. اگر جلوی رودخانه را می‌گرفت، آب طغیان می‌کرد، اطرافش را خراب می‌کرد و در نهایت، با قدرتی بیشتر، به همان مسیر قدیمی بازمی‌گشت.

پس باغبان کار دیگری کرد.

او یک روز صبح، با یک بیلچه کوچک به کنار رودخانه رفت. نه برای جنگیدن، بلکه برای دعوت کردن.

او به مسیری که در ذهنش بود نگاه کرد. مسیری جدید، کمی آن طرف‌تر. سپس، در کنار مسیر قدیمی رودخانه، فقط یک سنگریزه کوچک را جابجا کرد. سنگی که به اندازه یک کف دست بود. این کار آنقدر کوچک بود که رودخانه تقریباً متوجه آن نشد. اما حالا، یک قطره کوچک آب، فقط یک قطره، راهی جدید برای عبور پیدا کرده بود.

روز بعد، باغبان بازگشت و این بار، یک مشت شن را از مسیر جدید برداشت. او یک شیار بسیار باریک و کم‌عمق ایجاد کرد. یک پیشنهاد کوچک به آب. حالا چند قطره بیشتر از آب، کنجکاو شدند و به آرامی در آن شیار جدید خزیدند. آن‌ها مسیری نرم‌تر و با مقاومت کمتر را حس کردند.

باغبان هر روز این کار را تکرار می‌کرد. او هرگز با جریان اصلی نمی‌جنگید. او فقط مسیر جایگزین را جذاب‌تر می‌کرد. گاهی یک سنگ تیز را از مسیر جدید برمی‌داشت. گاهی کمی خاک نرم در آن می‌ریخت. او به آرامی و با صبر، یک دعوتنامه دائمی برای آب می‌فرستاد.

در ابتدا، ۹۹ درصد آب هنوز در مسیر قدیمی و آشنای خود جریان داشت. اما آن یک درصد کوچک، هر روز با خوشحالی در مسیر جدید سفر می‌کرد. این آب‌های پیشرو، با حرکت خود، به آرامی شیار جدید را عمیق‌تر و وسیع‌تر می‌کردند. آن‌ها برای بقیه آب‌ها، داستانی از یک مسیر جدید و هیجان‌انگیز تعریف می‌کردند.

کم‌کم، اتفاق جالبی افتاد. بدون هیچ فشار و زوری، تعادل شروع به تغییر کرد. حالا دو درصد آب در مسیر جدید بود. هفته بعد، ده درصد. مسیر جدید هر روز عمیق‌تر و پذیراتر می‌شد، در حالی که مسیر قدیمی، به دلیل کم شدن آب، به تدریج با خزه و رسوبات پر می‌شد.

یک روز بهاری، پس از یک باران ملایم، باغبان کنار رودخانه ایستاد و تماشا کرد. تمام رودخانه، با آرامش و رضایت کامل، در مسیر جدید جریان داشت. انگار که این مسیر، از ابتدا مسیر اصلی او بوده است. دیگر هیچ آبی به سمت گودال شوره‌زار نمی‌رفت. در عوض، رودخانه به زمین تشنه رسیده بود و در آنجا، جوانه‌های سبز کوچکی شروع به روییدن کرده بودند.

رودخانه مسیرش را تغییر داده بود. نه با یک انقلاب ناگهانی، بلکه با یک تکامل آرام. نه با زور، بلکه با یک دعوت هوشمندانه. باغبان لبخندی زد. او می‌دانست که طبیعت، و هرآنچه که در آن است، همیشه مسیری را انتخاب می‌کند که بیشترین حیات و کمترین مقاومت را به او پیشنهاد دهد. او فقط آن پیشنهاد را ارائه کرده بود.

دکتر ارباسی


پیام‌های پنهان برای ذهن ناخودآگاه:

  • عادت قدیمی: مسیر ثابت و آشنای رودخانه.
  • عواقب منفی عادت: گودال شوره‌زار و خشک شدن گیاهان.
  • مقاومت در برابر تغییر: تلاش برای سد بستن که نتیجه عکس می‌دهد.
  • شروع تغییر: یک اقدام بسیار کوچک و بی‌اهمیت (جابجا کردن یک سنگریزه).
  • ایجاد یک جایگزین جذاب: ساختن یک شیار جدید، نرم و با مقاومت کمتر (به جای تمرکز بر حذف مسیر قدیمی).
  • فرآیند تدریجی: تغییر از یک قطره شروع می‌شود و به تدریج تمام جریان را در بر می‌گیرد.
  • نتیجه نهایی: عادت جدید (مسیر جدید) به صورت طبیعی و بدون زحمت، به مسیر اصلی تبدیل می‌شود.
  • حس توانمندی: این تغییر توسط یک نیروی درونی (جریان آب) و با راهنمایی یک نیروی خردمند (باغبان/خود فرد) اتفاق می‌افتد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *