توضیحات
### معرفی مینی کتاب
**معاملهگر بدون احساس**
**چگونه در بازار مثل یک انسان فکر کنیم، اما مثل یک ماشین عمل کنیم**
**نوشته: دکتر فریبرز ارباسی**
اگر تا به حال در بازار فارکس، کریپتو یا بورس این تجربه را داشتهاید که:
– ضربان قلبتان با هر کندل قرمز بالا میرود
– بعد از یک ضرر، نمیتوانید دست از معامله بکشید
– ترس یا طمع باعث شده بهترین استراتژیتان را زیر پا بگذارید
این کتاب دقیقاً برای شماست.
«معاملهگر بدون احساس» یک کتاب روانشناسی معاملهگری متفاوت است؛ نه پر از جملات انگیزشی توخالی، نه دستورالعملهای تکنیکال پیچیده. این کتاب به شما یاد میدهد چگونه در لحظات بحرانی، احساسات را «موقتاً خاموش» کنید و مثل یک اپراتور حرفهای، دقیق و بیرحم نسبت به خودتان، فقط طبق پلن عمل کنید.
دکتر فریبرز ارباسی با روایت داستانهای واقعی و شگفتانگیز از تاریخ و علم (از فرود نیل آرمسترانگ روی ماه تا جراحیای که پزشک خودش شکمش را عمل کرد، از صخرهنوردی بدون طناب الکس هانولد تا شکست کاسپاروف از کامپیوتر) به شما نشان میدهد که «کنترل احساسات» یک استعداد ذاتی نیست؛ یک مهارت قابل تمرین است.
هر فصل شامل:
– یک داستان واقعی نفسگیر
– کشف علمی پشت آن (سرکوب تطبیقی، گسست، خوگیری، ریست حافظه احساسی و …)
– تمرین عملی قابل اجرا پشت میز معاملهگری
– شعار فصل برای یادآوری روزانه
**این کتاب مناسب شماست اگر:**
– میخواهید دیگر هیچوقت ترید انتقامی نکنید
– میخواهید ضرر را مثل یک «داده» ببینید نه «درد شخصی»
– به دنبال آرامش ذهنی در کنار سودآوری هستید
– خسته شدهاید از اینکه «میدانید چه باید بکنید ولی انجام نمیدهید»
—
### گزیدههایی از کتاب
#### از مقدمه کتاب
> «بازار یک ماشین عظیم انتقال ثروت از افراد هیجانی به افراد منضبط است.
> شما نمیتوانید با گریه کردن نمودار را برگردانید.
> نمیتوانید با فریاد زدن قیمت را بالا ببرید.
> برای برنده شدن در این بازی باید یاد بگیرید که بخشی از انسانیت خود (ترس و طمع) را در کمد بگذارید و با لباس یک اپراتور سرد وارد شوید.»
#### فصل اول – ضربان نیل آرمسترانگ
> «۳۰ ثانیه سوخت باقی مانده بود… میلیونها نفر نفسها را حبس کرده بودند.
> ضربان قلب باز آلدرین بالا رفته بود، اما ضربان قلب نیل آرمسترانگ روی عدد ۱۱۰ ثابت مانده بود؛ عددی که برای یک پیادهروی سریع طبیعی است، نه برای فرود روی ماه!
> وقتی نشست، صدایش نلرزید. فریاد نزد. فقط گفت:
> «هیوستون، اینجا پایگاه آرامش است. عقاب نشست.»
**شعار فصل:**
*«بازار طوفانی است، اما کابین من ساکت است.»*
#### فصل دوم – جراحی که خودش را عمل کرد
> «دکتر روگوزوف در قطب جنوب تنها پزشک بود و آپاندیسش ترکیده بود…
> او نوشت: «من سعی کردم خودم را به عنوان بیمار نبینم. من خودم را یک سیستم مکانیکی میدیدم که خراب شده و نیاز به تعمیر دارد.»
**تمرین عملی:**
وقتی در ضرر هستید، با خودتان با ضمیر سوم شخص حرف بزنید:
«[اسمتان] الان در ضرر است. [اسمتان] طبق پلن باید چه کار کند؟»






نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.