این آزمون به شما کمک میکند تا الگوهای فکری ناخودآگاهی را که ممکن است بر تصمیمات معاملاتی شما تأثیر بگذارند، شناسایی کنید. لطفاً با صداقت مشخص کنید هر جمله تا چه حد در مورد شما صدق میکند.
-
گاهی اوقات بدون تحلیل کافی و فقط از ترس جا ماندن، معامله میکنم.
-
اگر سهمی را ۱۰۰ دلار خریده باشم و قیمتش به ۵۰ دلار برسد، آن را یک "سهم ۵۰ دلاری" نمیبینم، بلکه یک "سهم ۱۰۰ دلاری با ۵۰٪ تخفیف" میبینم.
-
به ندرت به این فکر میکنم که ممکن است در تحلیلهایم اشتباه کنم.
-
اگر یک معامله که کاملاً بر اساس استراتژیام بوده ضررده شود، استراتژیام را زیر سوال میبرم.
-
برایم سخت است که دیدگاهم را در مورد ارزش یک دارایی، با وجود اطلاعات جدید، تغییر دهم.
-
پس از یک معامله موفق، آن را شاهدی بر درستی تحلیل کلی خودم میدانم.
-
حد ضرر خود را جابجا میکنم تا از فعال شدن آن و ثبت ضرر جلوگیری کنم.
-
اگر به تازگی یک معامله بزرگ و موفق در یک سهم خاص داشتهام، تمایل دارم دوباره روی همان سهم معامله کنم.
-
اخبار و رویدادهای اخیر تأثیر زیادی بر تصمیمات معاملاتی من دارند.
-
برایم سخت است که بپذیرم تحلیل اولیهام در مورد یک سهم یا ارز اشتباه بوده است.
-
فروختن یک دارایی برایم سختتر از خریدن آن است.
-
اگر یک معامله که با زیر پا گذاشتن قوانینم انجام دادهام سودده شود، آن تصمیم را یک تصمیم "خوب" میدانم.
-
وقتی یک معامله وارد ضرر میشود، تمایل دارم به دنبال دلایلی بگردم که نشان دهد بازار به زودی به نفع من برمیگردد.
-
قیمت خریدم به شدت روی تصمیم من برای فروش تأثیر میگذارد (مثلاً: "تا به قیمت خریدم نرسد، نمیفروشم").
-
تحلیلهایی که به راحتی در رسانهها پیدا میشوند، وزن بیشتری در تصمیمگیری من دارند تا تحقیقات عمیقتر.
-
برای جلوگیری از ثبت یک ضرر کوچک، یک معامله زیانده را برای مدتی طولانی نگه میدارم به امید اینکه به نقطه سر به سر برگردد.
-
پس از یک معامله زیانده، برای ورود به معامله بعدی بسیار محتاط و ترسو میشوم.
-
فکر میکنم میتوانم با هوش و تلاش بیشتر، بر عدم قطعیت بازار غلبه کنم.
-
اگر قرار بود امروز سبد سهامم را از نو بچینم، احتمالاً بسیاری از سهمهای فعلی را نمیخردیم.
-
وقتی در یک روند صعودی شرکت نکردهام، احساس اضطراب و پشیمانی میکنم.
-
اغلب به بالاترین قیمتی که یک سهم در گذشته داشته فکر میکنم و انتظار دارم دوباره به آنجا برسد.
-
اولین تحلیلی که در مورد یک دارایی میخوانم، تأثیر زیادی بر تصمیمات بعدی من در مورد آن دارایی دارد.
-
معتقدم که میتوانم بازار را بهتر از میانگین معاملهگران پیشبینی کنم.
-
درد روانی ناشی از یک ضرر ۱۰۰ دلاری برایم بسیار بیشتر از لذت یک سود ۱۰۰ دلاری است.
-
برایم سخت است که یک فرصت معاملاتی را که همه در مورد آن صحبت میکنند، نادیده بگیرم.
-
پس از یک سقوط بزرگ در بازار، بیش از حد محتاط میشوم، چون تصویر آن سقوط به راحتی در ذهنم تداعی میشود.
-
نسبت به داراییهایی که در آنها ضرر کردهام، یک نوع وابستگی عاطفی پیدا میکنم.
-
پس از یک سری معاملات موفق، ریسک بیشتری در معاملات بعدی خود میپذیرم.
-
قبل از ورود به یک معامله، بیشتر به دنبال تحلیلها و اخباری میگردم که ایده من را تأیید میکنند.
-
نظرات و تحلیلهای مخالف با دیدگاه خودم را نادیده میگیرم یا کماهمیت جلوه میدهم.
-
کیفیت یک معامله را بیشتر با نتیجه نهایی آن میسنجم تا با کیفیت فرآیند تصمیمگیریام.
-
ارزشی که برای سهمهای داخل سبد خودم قائل هستم، بیشتر از ارزشی است که برای همان سهمها اگر آنها را نداشتم، قائل بودم.
-
برایم سخت است که بپذیرم یک تصمیم خوب هم میتواند نتیجه بدی داشته باشد.
-
داستان موفقیت یا شکست بزرگ یک دوست یا یک فرد مشهور، بر استراتژی من تأثیر میگذارد.
-
اغلب بر اساس هیجانات ایجاد شده در شبکههای اجتماعی یا گروههای گفتگو، وارد یک معامله میشوم.
-
موفقیتهای شانسی را به حساب مهارت خودم میگذارم.
-
تمایل دارم تواناییهای تحلیلی خودم را دست بالا بگیرم.
-
یک معامله سودده را خیلی زود میبندم تا سودی که به دست آوردهام را از دست ندهم.
-
وقتی میبینم یک سهم یا ارز دیجیتال به شدت در حال رشد است، احساس میکنم باید هرچه سریعتر آن را بخرم تا از سود جا نمانم.
-
برایم سخت است سهمی را که برای مدتی طولانی داشتهام بفروشم، حتی اگر دیگر چشمانداز خوبی نداشته باشد.
آخرین دیدگاهها